اشعار دفتر بی خیال من(غزل ) شاعر حسن جعفری

ساخت وبلاگ
دلم چگونه به مشتت گرفتی و بردی به هر طریق که بوده مرا تو آزردی کسی که خواست تورا زنده در دلش دارد هزار جور بهانه برایش آوردی جواب هیچ ندادم چرا که می دانم چه زود رنجی و خیلی ظریفی و تردی ببین وقایع گیتی به هم گره خورده است اگر بدی بکنی پشت بند آن خوردی گمان نکن که جهان تا ابد همین گونه است همین که چشم به هم برزنی تو هم مردی دل شکسته ی ما دست کم نگیر رفیق جهان به هم بزند با وجود این خردی چه بد تمام شده آشنایی ما امروز تو با لجاجت خود پای پیش افشردی میان بازی ما تو زدی و من خوردم ولی چرا دل من را ربودی و بردی + نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۶ساعت 19:33&nbsp توسط مهرشاد عبدالهی  |  اشعار دفتر بی خیال من(غزل ) شاعر حسن جعفری...ادامه مطلب
ما را در سایت اشعار دفتر بی خیال من(غزل ) شاعر حسن جعفری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrshadab بازدید : 137 تاريخ : جمعه 24 آذر 1396 ساعت: 22:15